29 اردیبهشت 1404
و سهشنبهای متفاوت در مدرسه ما؛ روزی که خورشید با نوری آرامتر و دلنوازتر از همیشه بر حیاط مدرسه تابید.
نسیم صبحگاهی، بوی حرم را با خود آورد ؛ بویی آشنا، بویی از صحنهای طلایی و دعاهای بیوقفه.
چایخانهای ساده اما پرشکوه در گوشهای از حیاط برپا شد؛ چایخانه حضرتی.
خادمان حرم مطهر امام رضا علیهالسلام، با لباسهایی سبز و چهرههایی آرام، مهمانان افتخاری آن روز مدرسه بودند. دستبهسینه، با لبخندهایی پر از مهر، لیوان های چای را تقدیم میکردند. چای ساده بود، اما طعمش فرق داشت؛ گویی جرعهای از لطف امام مهربانیها بود. دانش آموزان بعضی با چشمهایی اشکبار و بعضی با لبخند، بعضی با نجواهایی در دل. انگار همه آمده بودند تا لحظهای در فضای حرم تنفس کنند، در دل شلوغیها و تکاپوی روزمره، لحظهای متبرک شوند به یاد و نام امام رئوف.
این چای، تنها چای نبود. جرعهای از عشق بود، نذر دلی سوخته، عطری از معرفت. روزی که مدرسه رنگ و بوی مشهد گرفت، و دلها راهی شدند، هرچند از دور، اما نزدیکتر از همیشه.
تعداد مشاهده (14) نظرات (0)