"السلام علیک یا انیس النفوس یا علی بن موسی الرضا"
روز شنبه 20 اردیبهشت در صبح دلانگیز و پُر از عطر بهشت، مدرسهی ما مزین به نام کسی شده است که خورشید خراسان است؛ هشتمین گوهر درخشان آسمان امامت، حضرت علی بن موسیالرضا (ع).
امروز، دیوارهای مدرسهمان با نام "رضا" جان گرفته اند.
جشن میلاد امامی که علم و ادب را در کنار کرامت و مهربانی معنا کرد.
این مراسم جشن به همت دختران پایه نهم با مدیریت خانم فاطمه امیری برگزار شد...
- تلاوت قرآن در شروع مراسم با قرائت دختر عزیزمان خانم میرقادری
- اجرای دلنشین خانم زینب نوروزی که برنامه را به گرمی برگزار کردند.
- پخش کلیپ کوتاه از حجه الاسلام عالی به تهیه کنندگی خانم فاطمه امیری
- مداحی دلنشین خانم شایان فر که مثل همیشه مجلس ما را با نشاط و دل انگیز کردند .
- اجرای مسابقه از زندگینامه امام هشتم (ع) توسط خانم ها صادقی و امیری بین دانش آموزان بود که به برترینها تابلو فرش حرم امام رضا (ع) که توسط خانم امیری تهیه شده بود هدیه داده شد.
- سخنرانی خانم باقری با دختران نرگسی درباره سه سنت از امام رضا علیه السلام
- دکلمه زیبای خانم بابایی نژاد از پایه هفتم
- شعر خوانی در وصف امام رئوف توسط دوقلوهای پایه نهم خانم ها زهرا و محیا ذاکر
- اجرای مسابقه جذاب القاب امام رضا توسط خانم ها زینب نوروزی و فاطمه امیری و اهدای جوایز به شرکت کنندگان...
پایان مراسم به رسم همیشه هم خوانی دعای فرج به امید ظهور امام زمان علیه السلام و در آخر با پذیرایی شیرینی و شکلات کام دخترانمان در این روز باشکوه شیرین شد.
و سهشنبهای متفاوت در مدرسه ما؛ روزی که خورشید با نوری آرامتر و دلنوازتر از همیشه بر حیاط مدرسه تابید.
نسیم صبحگاهی، بوی حرم را با خود آورد ؛ بویی آشنا، بویی از صحنهای طلایی و دعاهای بیوقفه.
چایخانهای ساده اما پرشکوه در گوشهای از حیاط برپا شد؛ چایخانه حضرتی.
خادمان حرم مطهر امام رضا علیهالسلام، با لباسهایی سبز و چهرههایی آرام، مهمانان افتخاری آن روز مدرسه بودند. دستبهسینه، با لبخندهایی پر از مهر، لیوان های چای را تقدیم میکردند. چای ساده بود، اما طعمش فرق داشت؛ گویی جرعهای از لطف امام مهربانیها بود. دانش آموزان بعضی با چشمهایی اشکبار و بعضی با لبخند، بعضی با نجواهایی در دل. انگار همه آمده بودند تا لحظهای در فضای حرم تنفس کنند، در دل شلوغیها و تکاپوی روزمره، لحظهای متبرک شوند به یاد و نام امام رئوف.
این چای، تنها چای نبود. جرعهای از عشق بود، نذر دلی سوخته، عطری از معرفت. روزی که مدرسه رنگ و بوی مشهد گرفت، و دلها راهی شدند، هرچند از دور، اما نزدیکتر از همیشه.